قرار شد از دنيا بنويسم ، از نامردياش ، از ناكامي هاش، از دست بد زمونه كه گريبانگير مون ميشه .خلاصه از بدي دنيا بنويسم اما بگم اگه منتظر نشستيد كه بگم اي اوف به اين دنيا ، لعنت به اين زندگي ، اي مرگ بيا و منو از دست اين دنياي پر از رنج خلاص كن.. بايد بگم كه سخت در اشتباهيد داريد وقتتون رو تلف مي كنيد چون من نمي  خوام اين حرفا رو بزنم!

مي دونم دنيا پر از سختيه همه ما براي يه بار هم كه شده به رنج اون دچار شديم بعضيها كمتر بعضها بيشتر؛  راستشو بخواين بايد يه چيري بگم ...يه روز ي رو زگاري من سراپا تقصير هم همين فكرو ميكردم مي دونيد زندگي اينقدر روي بدشو به من نشون داده بود كه از دستش خيلي خسته شده بودم همش با خودم ميگفتم اصلا براي چي به دنيا اومدم؟ قراره چي بشه؟ فايده موندنم توي اين دنيا چيه؟ همش درد.. همش رنج.. هر روز هم بارگناهم از ديروز سنگيتر ميشه.. پس چرا بايد بمونم؟..

مي دونيد منم فكر مي كردم مرگ بهتر از اين زندگيه چون آدمو از درد ها و رنجهاي دنيا خلاص مي كنه

مي دونيد من يه چيزي رو يادم رفته بود ، يه چيز خيلي مهم رو مي دونين چي رو ميگم؟

مي دونم كه مي دونيد اما من دوست دارم بگم تا دلم سبك بشه..

مي دونين من يادم رفته بود كه خدا بزرگترين نعمت رو به من داده كه من قدر اونو نمي دونم و دارم كفران مي كنم بزرگترين هديه خداااااااااااا نعمت حيات رو مي گم.. آره نعمت زنده بودن و زندگي كردن من يادم رفته بود كه اين رحمت خداست  نه محنت.. اون داره منو امتحان مي كنه،  اون به من فرصت داده تا ببينم چقدر ظرفيت دارم فرصت تولد  دوباره ...

مي دونين اون ميگه به اين دنيا اومدي ، بهت فرصت دادم تا ببيني چند مرده حلاجي خودم كه مي دونم اما مي خوام خودت هم بدوني... مي بينيد خدا چقدر مهربونه با اينكه مي دونه همه ما چيكار مي كنيم و كدوم راهو ميريم اما بازم به ما براي پيدا كردن راهمون فرصت داده...

اين ديگه گفتن نداره دنيا كه براي موندن نيست ما همه مسافريم اينجا محل گذزمونه  مگه روزي كه به اين دنيا  اومديم  چيزي با خودمون آورده بوديم كه بخوايم موقع رفتن با خودمون از اين دنيا ببريم

اما ما يه چيزي رو آورديم كه از اين دنيا نبود!  از اون دنيا بود،  خيلي با ارزش بود خيلي..  حيف كه به خاطر اين دنيايي كه  نمي نونيم با خودمون ببريمش اونو گم كرديم..

مي دونين چيه؟ معصوميت   ديدين چهره بچه ها چقدر پاك و مصومه،  چقدر لبخندشون بي ريا و زيباست اين به خاطر پاكيشونه مي دونين ما معصوميتمون رو از دست داديم  و بدتر از اون اينكه خودمون هم نمي دونيم اونو از دست داديم  ....  تازه اگه يه روزي  از خواب بيدار بشيم و بفهميم كه از دستش داديم اونقدر گذشته كه يادمون نمياد كي و كجا اين اتفاق برامون افتاده ... حالا اگه تا قيامت هم بشينيم  غصه بخوريم ديگه فايده نداره ..

آره با غصه خوردن كه كار درست نميشه با لعنت به زندگي كه نعمت خداست كه بر نميگرده اين همون فرصتيه كه براتون گفتم.... آره اگه فهميدي كه معصوميتت رو از دست دادي زندگي بهترين فرصت و نعمت خداست كه بهت داده كه بتوني جبرانش كني حداقل يه چيزايي رو ازش پيدا كني.. راه خدا هيچ وقت بسته نيست براي خدا هيچ وقت دير نيست به شرطي كه بخواي و همت كني ، خدا از آدماي نااميد كه يه گوشه ميشينن و غصه مي خورن خوشش نمياد

مي دونين اشكال ما آدما چيه؟ نعوذ بالله مهربوني و بخشندگي خدا رو با خودمون مقايسه مي كنيم واسه همينه كه ناميد ميشيم و دست از  تلاش، كوشش  و زندگي بر مي داريم نه خودمون نمي تونيم ببخشيم مي گيم  نه خدا منو نمي بشه خدا از من نيم گذره چون خودمون كه ضعيف النفسيم نمي تونيم از بقيه بگذريم...

 

 مهربوني خدا رو با خودش مقايسه كنيد نه با آدماي خاكي مثل خودمون

اونوقت مي بينيد كه هيچوقت براي پيدا كردن معصوميت از دست رفتمون دير نيست ، اونوقت ديگه قدر نعمت حيات رو مي دونيم ، اونوقت به جاي بد و بيراه گفتن به دنيا بهش دل نمي بنديم و اونو مي كنيم پلي براي رسيدن ، يه راهي براي پيوند خوردن....

مي دونين چرا قطره هاي ميرن به دريا؟ ها مي دونيد يا نه؟ چون همه قطره ها فرقي نمي كنه كه از كجا و كي شروع به حركت كردن بعضيا از دل زمين ؛ بعضيا از كوه ، و بعضيا از آسمون و با بارون اومدن اينا مهم نيست مهم اينه كه همه اونا يه روزي از دريا اومدن ،يه روزي از دريا جدا شدن،  همه ما قطره ها دلتنگ دريا هستيم ، اگه اينجوري نبود هر وقت كه توي كار دنيا گير مي‌كرديم دست به دامنش نمي شديم.....

مي دونيد همه ما بايد  به اصلمون برگريدم خيلي از  اين شاخه به  اون شاخه مي كنيم اما دريا جويي و دريا دوستي توي ذاتمونه نمي تونيم عوضش كنيم.....

حالا مي دوني چطور ميشه كه يه قطره به اين كوچيكي يه روزي به دريا ميرسه؟

 مي دونيد يه قطره تا كي مي تونه تنها اين همه راهو بره بالاخره خسته ميشه و يه جايي مي مونه ... مي دونيد وقتي قطره ها با هم برن ديگه قطره نيستن ميشن قطره ها و قطره ها ميشن رودهاي خروشان و رودخونه هاي پر تلاطم ، يه روخونه رو هر چقدر مسيرشو  تغيير بدي بازم راهشو كج مي كنه و ميره به دريا......... يه قطره توي جاي خودش جلويي رو هل ميده و قطره عقبي هم اونو هل ميده مي دونيد اگه يه قطره نفر جلوشو هل نده كسي هم اونو از عقب هل نميده ...

دريا پاداش قطره هايي هست  كه همدگيه رو هل دادن و به هم كمك كردن

اگه قطره اي و مي خواي بري به دريا بايد به قطره هاي ديگه كمك كني تا لياقت دريا شدنو پيدا كني چون دريا بخشنده است